چرک‌نویس



من آدم ‌ ببینی نیستم، از آن‌ها که دیدن و استمنا کردن جزو اتفاقات روتینشان باشد. [حتی خاطرم نیست آخرین بار کی استمنا کردم] تجسم جسم پارتنرم را در نود و هشت درصد مواقع ترجیح می‌دهم، اما خب. امشب یکی از آن شب‌های سخت "اما، خب" بود. به صیاق جوهانسون داشتم دنبال ویدئوی درخوری می‌گشتم محض به وجود آمدن جنبش‌های درونی به بیرونی -که نیافتم- بجایش با یک ویدئوی پنجاه دقیقه‌ای مریض رو به رو شدم که طراحش واضحا فتیش گاوداری داشت. مردکی با لباس گاو‌چران‌ها یکی یکی دخترهای را در جایگاه شیردهی می‌بست و به اصطلاح اجنبی‌ها به سیصد و هفتاد و پنج روش سامورایی abuseشان می‌کرد و در انتهای فیلم با طناب می‌بستشان کف طویله. تا اینجای کار محتوا همه‌ی آن چیزی بود که می‌شد از یک کثافت تصویری انتظار داشت. ماجرا از جایی جالب می‌شد که در دقیقه‌ی چهل و پنج ویدئو، یعنی درست در تایمی که دخترها با صدای فیک کف طویله تقلا می‌کردند، به یکباره کمر همت بستند خودشان را کشان کشان به همدیگر رساندند و طی یک پایان‌بندی پیش‌بینی نشده پنج دقیقه‌ی تمام بصورت فشرده فداکاری، همکاری، تلاش و ناامید نشدن را به منصه‌ی فیلم‌های گذاشتند، گره طناب‌های یکدیگر را باز کردند و از دست آن آقای گاوداری گریختند. آخر فیلم دوست داشتم به احترام این همه پیام موثر گنجانده شده در ویدئو از جا بلند شوم، درحالی که اشک گودال چشم‌هایم را پُر کرده پنج دقیقه به افتخار طراح و کارگردان کف نامرتب بزنم.



آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها


بادبادک چگونه از طراحی سایت در مشهد درآمد داشته باشیم کامفار و امکان سنجي اوج پرواز iransource حسابداری csinformation اسرار و اعجاز افرینش yasfgolbon Fernweh